یه روز من و دختر همسایمون داشتیم میرفتیم مهد کودک،توی راه با هم بازی میکردیم که یه دفعه اون دست منو گرفتو دور خودش چرخوند (البته خیلی زور زد!) بعد منم با خودم گفتم بزار یکمی پز بدیم!دستاشو گرفتمو با کل زورم دور خودم چرخوندم که یک دفعه
یه روز من و دختر همسایمون داشتیم میرفتیم مهد کودک،توی راه با هم بازی میکردیم که یه دفعه اون دست منو گرفتو دور خودش چرخوند (البته خیلی زور زد!) بعد منم با خودم گفتم بزار یکمی پز بدیم!دستاشو گرفتمو با کل زورم دور خودم چرخوندم که یک دفعه